نتایج جستجوی عبارت «غلام حسین نقی زاده مدرسه شهید آیت مشکان حوزه علمیه امام مهدی(عج) گردان کمیل شلمچه جعفر سجادیان گلزار شهدای مشکان ۱۳۶۶/۱۰/۷ ۱۳۶۷/۱/۱۶ ۱۳۶۶/۱۱/۲۰ ۱۳۶۷/۳/۷ ۱۳۶۷/۳/۲۳ بیت‌المقدس ۷» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
به یاد شهید محسن کوهکن
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
پیرو مکتب الله و حسین و حسنم محسن‌ام کوهکنم در ره دین خدا جان بکف و گام زنم ‌محسن‌ام کوهکنم رزمجو طالب حق یاور دین، حزب الله در صف جنگ ندیدی که چه دشمن شکنم محسن‌ام کوهکنم درس آزادگی از مکـــتب زهرای بتول خوب آموخته ام تا که چنین پاره تنم محسن‌ام کوهکنم در پی امر خمینی(ره) که مرا بود مطاع جان بکف ، راه سپر بهر دفاع وطــــنم محسن‌ام کوهکنم چونکه دیدم وطنــم در کف صدام پلید همچو یعقوب تو گویی که به بیت الحزنم محسن‌ام...
قلپ قلپ قمقمه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن می‌رسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و می‌پرسد: جواد قمقمه‌ات آب دارد؟ جواد در پاسخ می‌گوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او می‌پرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب می‌دهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه می‌شود و موقعی که...
کلیات عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
عملیات خیبر ساعت 30/20 دقیقه 3/12/1362، با رمز یا رسول الله‌(ص) در منطقه عملیاتی خیبر که در شرق رودخانه دجله و داخل هور الهویزه واقع شده است و از شمال به العزیز و از جنوب به القرنه - طلائیه محدود می گردد‌؛ آغاز شد‌. در این عملیات نیروی زمینی ارتش با استعداد 2 لشکر پیاده‌، 2 لشکر زرهی و یک تیپ هوابرد در محور "زید" وارد عمل شده و سپاه پاسداران نیز با 2 لشکر پیاده و یک...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا می‌شد و سر من را اصلاح می کرد‌، خوب بود‌. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح می‌کنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر می‌کرد باعث شد تا قیافه آن...
صفای خط پدافندی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانی که گردان در سال 1365 در خط پدافندی فاو،1 در حاشیه دریاچه نمک مستقر بود. آقای حاج منصور معانی پدر محترم شهید علی معانی هم در آنجا حضور داشت. در این خط آتش دشمن بسیار شدید بود و بچه‌ها در این بحبوحه گویی کاسه سر را به خدا سپرده و حال و هوای معنوی خوبی داشتند. آقای معانی با دیدن این صحنه‌ها می‌گویند: خط پدافندی هم عجب صفایی دارد. آقای حسن موسی‌پور2 بلافاصله در جواب ایشان می‌گوید:...
حاشیه عملیات طریق القدس
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات طريق القدس »
یکی از نکات در خور توجه و قابل تأمل حضور برخی از خانواده‌های شهدای عملیات ثامن الائمه(ع) در این عملیات بود. آنها با اینکه کمتر از یکماه از شهادت عزیزانشان می‌گذشت در عین حال، مصمم و با روحیه، برای تداوم راه شهیدانشان و تقویت روحیه رزمندگان در این عملیات حضور پیدا کرده بودند. آقای حاج امان‌الله. زردشت، که فرزندش بهرام زردشت در تاریخ 5/7/1360 در عملیات ثامن الائمه(ع) به شهادت رسیده بود. همچنین آقای حاج احمد جمشیدی، عموی...
تعریف پدافند و نقش رزمندگان نی ریزی در پدافند ها
دانشنامه دفاع مقدس »
 پدافند یک اصطلاح نظامی است، ‌منظور از آن: « اقداماتی است که در طی آن با استفاده از کلیه وسائل و امکانات موجود از پیشروی و هجوم دشمن جلوگیری به عمل آمده و یا نیروهای تک‌ور او مهندم می‌گردد. پدافند معمولاً با حفظ و نگهداری زمین همراه است». (به نقل از فرهنگ واژه‌های نظامی تالیف محمود رستمی) به تعبیر دیگر: حضور نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه جنگ وحفاظت و نگهبانی از آن است‌. نیروهای در حال پدافند حالت هجومی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ظهور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
حمید... دوباره می‌آید با صورتش هنوز مدال عقیق زخم با زبانش خطبه جهاد آخرین محفوظاتش از تپه‌های آنسوی نی‌ریز خواهد آمد از تپه‌های ماسه که آنجا ناگاه درخت حادثه گل کرد و شقایقهای سرخ بر صورت و سینه حمید گل داد بهت نگاه دیر باور حمید هنوز هم در تپه‌های آنسوی نی‌ریز احساس درد را به تأخیر می‌سپارد خون را هنوز حمید از تنگچین پیراهن باور نمی‌کند پس دوستم "علی" چرا در رکاب ناله نکرد؟ آیا عقاب پیر حادثه تا زنده‌تر زمهر رفیقم بود که پیشتر زناله او بر سینه در دلم بنشست ؟ آیا "عباس"، "...
شهدا سال 64 -نامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظه‌ای که تفنگ از زمین کنده می‌شود و به سوی دشمن نشانه می‌رود. چه زیباست لحظه‌ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می‌گیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود می‌غلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب می‌شویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می‌کشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت می‌رویم و به سوی تو پرواز می‌کنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...